watery, water
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
گیاه در محیط وابسته به آب مرداب بهخوبی رشد کرد.
The plant thrived in the watery environment of the marsh.
هنرمند زیباییهای منظرهی وابسته به آب را بهزیبایی به تصویر کشید.
The artist captured the essence of the watery landscape beautifully.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «وابسته به آب» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/وابسته به آب